ابوالفضل درخشنده مطرح كرد؛

محقق و مصاحبه گر باید مثل بازپرس باشد

محقق و مصاحبه گر باید مثل بازپرس باشد

به گزارش بلک بلاگ، ابوالفضل درخشنده اظهار داشت: مصاحبه گران باید فقط به چشم مصاحبه کننده دیده شوند و برای این مورد هم باید آموزش ببینند. مصاحبه گر مثل بازپرس می ماند و باید مثل یک بازپرس مقابل صاحب خاطره عمل کند.



به گزارش بلک بلاگ به نقل از مهر، جلسه نقد و بررسی قبل از چاپ کتاب داستانی «جان سخت» با حضور سیدرضا موسوی نویسنده کتاب، مصطفی نیکنام مسئول تاریخ شفاهی موزه و ابوالفضل درخشنده و وجیهه افلاکی به عنوان منتقد، در سالن قصر شیرین موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس اجرا شد.
ابوالفضل درخشنده در آغاز این جلسه اظهار داشت: ما امروز در جنگ داستانها هستیم و باید از آن چه که داریم بهره بگیریم. در خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان آمده که رهبری با لباس روحانیت به منطقه جنگی می روند و در هنگام ورود از ایشان که نماینده رهبری در جبهه است، می خواهند که لباس نظامی بپوشد که همراهان ایشان معترض می شوند که ایشان نماینده امام خمینی است، اما ایشان می پذیرند و می گویند باید از فرمانده جنگ تبعیت کنید. از دور، منطقه جنگی را به نماینده امام نشان می دهند و می گویند در آنجا ما یگان داریم که نفس به نفس عراقی هاست. ایشان به نظامی ها می گوید من آمده ام که همین جا را ببینم. در جنگِ داستانها چند نمونه از این نوع داستانها داریم؟ چرا به آن توجه نمی کنیم؟ در همین خاطرات چند نفر شاهد وجود دارد؟ چرا سراغ شان نرفتیم؟
دفاع مقدس مانند گنجی می ماند که مدفون است
وی اضافه کرد: مقام معظم رهبری فرمودند دفاع مقدس مانند گنجی می ماند که مدفون است و باید استخراج شود. چه قدر از آن استخراج شده است؟ همین قدر که یک ضبط کنار دست یک نظامی گذاشتیم و حرفش را زد و رفت. کافی است؟ پس تقاطع گیری کجا رفت؟ هم اکنون چند سوژه داریم که اصلاً روی آن کار نشده است؛ نقش مقام معظم رهبری به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در زمان شروع جنگ چه بود و چه اقداماتی انجام داد؟ در خاطرات سرهنگ شرفیان نقل شده که او نماینده امام خمینی در وزارت دفاع را نمی شناخته است. او بر این تصور بوده به نماینده امام چند نقطه را نشان میدهد و او هم می رود. اما بعد درمی یابند که خطوط مقدم جنگ را درنظر دارد.
این نویسنده در ادامه اظهار داشت: سوژه دوم امدادهای غیبی در جنگ بود. در رابطه با عملیات بررسی کردم تا دریابم طبق خاطرات سرهنگ شرفیان، نیروها تا لب مرز منطقه عملیات رفتند که بعد امام فرمودند امشب عملیات انجام نشود. در این عملیات نیروها از ساعت ۴ آماده و ساعت ۹ شب بصورت پاشتری به سمت منطقه موردنظر می روند تا جلب توجه نکنند تا کنار سنگرهای عراقی برسید و آن موقع فرمان می آید که برگردید. چرا؟ چون امام فرمودند امشب عملیات انجام نشود! وقتی دایره المعارف جنگ را نگاه کردم در رابطه با عملیات فتح المبین چنین نکته ای ذکر نشده است. مطالعه و بررسی بیشتری که در عرصه خصوصی انجام دادم، متوجه شدم مبحث صحت دارد. عملیات فردا شب انجام شد که بارندگی سنگینی روی داد و این بارندگی سبب کندی حرکت تانک های عراقی شد و نتوانستند پاتک انجام دهند. اما این مساله به نسل امروز گفته نشده است.
مصاحبه گر مثل بازپرس می ماند
درخشنده اظهار داشت: در خاطرات جنگ، سوژه برای نویسندگان و محققان زیاد است، اما کسی به لزوم توجه به این موضوع ها تاکید نکرده است. به نظرم باید نهادی داشته باشیم که تمام خاطرات جنگ را بازخوانی و هدف گذاری کند و در اختیار پژوهشگران قرار بگیرد. به نظرم مصاحبه گران فقط باید به چشم مصاحبه کننده دیده شوند و برای این مساله هم باید آموزش ببینند. در نگاه من مصاحبه گر مثل بازپرس می ماند و باید مثل یک بازپرس در مقابل صاحب خاطره عمل کند. تمام شیوه ها و شگردها را بلد باشد. اما مصاحبه گران ما در زمان مصاحبه اصلاً به صبحت های راوی توجه نمی کنند و دائم صحبت او را قطع می کنند و تند تند سوالات ریز می پرسند. با این شیوه تمرکز راوی از بین می رود.
وی اضافه کرد: در جلسه نخست مصاحبه باید اجازه دهیم راوی محورهای مصاحبه را مشخص و بعد مصاحبه گر در رابطه با آنها پژوهش و پژوهش کند. بعد از آن برمبنای اطلاعاتی که به دست آمده، خاطرات را بگیرد. در زمان گرفتن خاطرات هم باید به راوی با دادن برخی اطلاعات کمک نماید تا جزئیات عملیات ها را به یاد بیاورد. باید مصاحبه گر بداند در عملیات والفجر مقدماتی که اجازه ندادند ارتش در آن شرکت کند! دلیلش چه بود؟ چرا میان صیاد شیرازی و محسن رضایی آن اتفاقات افتاد؟ چرا در والفجر یک زمین می لرزید؟ همه این مسائل را مصاحبه گر باید بداند. نویسنده در کتاب «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» زاویه دید خیلی خوبی انتخاب نموده که نشانه هوشمندی اوست. در این کتاب اطلاعات زیادی از نقش ارتش در جنگ آمده که شاید برای نخستین بار مطرح گردیده است.
این پژوهشگر دفاع مقدس افزود: به نظرم تاریخ شفاهی و هنر داستان نویسی دو بال یک پروازند و به هیچ عنوان نمی توان این دو را از یکدیگر جدا کرد. زمانی که ما اطلاعات خوبی در تاریخ شفاهی دست مان داریم آن وقت می توانیم شخصیت های تاریخ ساز را بهتر معرفی نماییم. بسیاری از آثاری که با عنوان تاریخ شفاهی و مستند منتشر می شود، نیاز به کار دارد و تاریخ شفاهی نباید برای پژوهشگران تنها به عنوان منبع و مرجع نگاه شود بلکه ابزاری است برای انتقال ارزش ها به نسل امروز که واقعاً تشنه این موارد هستند.
سپس افلاکی اظهار داشت: نویسنده با اشرافی که بر مهارتهای روایی دارد، با تنظیم گزاره ها به تعامل بهتری با سرعت رویدادها و عمق عاطفی داستان دست یافته است بدون اینکه از کشش و هیجان اثر کاسته شود.
وی اضافه کرد: اما در ساختار اثر، ارتباط هوشمندانه عناوین بخش ها با محتوای بخش ها یکی از نکات فنی برجسته در اثر است که نویسنده هوشمندانه عناوین بخش های کتاب را برگزیده که ارتباط مستقیمی با محتوای بخش ها دارد و خواننده را با خود همراه کرده است. این عناوین هر کدام به گونه ای خاص به مضمون اصلی داستان اشاره می کند و به خواننده کمک می نماید تا ارتباط معنایی میان بخش های مختلف داستان را به خوبی درک کند.
این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس افزود: اما آیتم بعدی نبود پاگرد در مرحله های گذار است. در اینجا نقطه ای برای ژرف اندیشی (با تمام تحسین ها و تمجیدهایی که می توانیم به جان سخت نسبت دهیم.) وجود ندارد و شاید تنها نقطه ای که می توانیم آنرا محلی برای اندیشیدن بنامیم پاگردهای مشخص و مرحله های گذار در داستان است. حجم اطلاعات و وقایع تلخ که در داستان به سرعت عرضه می شود، گاهی ذهن خواننده را ممکنست خسته کند. اما نویسنده با آگاهی از این مسئله به خوبی با بهره گیری از طنز و تنظیم ریتم روایت این نقص را به حداقل رسانده است. با این همه شاید بازنگری در این بخش ها به جریان روان تر داستان کمک نماید.
افلاکی در آخر اظهار داشت: در نهایت «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» به خوبی نشان داده است که با بهره گیری از مهارتهای داستان نویسی می توان از دل سخت ترین وقایع داستانی زیبا، انسانی و اثرگذار خلق کرد.
شانس آوردی، وگرنه به سردخانه منتقل شده بودی!
علیرضا موسوی، نویسنده «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» سخنران بعدی این مراسم بود که اظهار داشت: قسمتی از خاطرات سرهنگ شرفیان بصورت مصاحبه به من داده شد. متن مصاحبه را که خواندم، متوجه شدم مصاحبه گر انگار حوصله نداشت و مسائل خیلی سطحی بیان شده بود. برای همین وقتی به دیدار سرهنگ رفتم و سوالاتم را پرسیدم توضیح بیشتری داد که با ابعاد جدیدی از شخصیتش آشنا شدم.
وی در ادامه اظهار داشت: وقتی خاطرات سرهنگ شرفیان را ثبت کردم، با وجوهی از شخصیتش آشنا شدم که فهمیدم شجاعت، وطن پرستی و … که قبلاً برایم فقط کلمه بود، چطور عینیت پیدا کرد. ضمن اینکه باید اشاره کنم که خیلی از کتاب های ادبیات دفاع مقدس را فقط نگاه می کردم و اصلاً علاقه ای به خواندنش نداشتم از بس که مطالب شعارزده بود. برای همین در نوشتن کتاب «جان سخت؛ خاطرات سرهنگ پرویز شرفیان» تلاش کردم که از این وجه دوری کنم. در ذهنم چند اسم شعاری آمد اما چون حس خوبی به اسامی شعار نداشتم، چون با لحن بدی منتقل و شعار هم حیف می شود. از آنجائیکه از چند مهلکه جان سالم به در برد، این نام برایم مهم بود و نیم نگاهی هم به فیلم جان سخت هم داشتم. اما در آغاز کتاب هم آمده که اتفاقی برای سرهنگ می افتد و گرفتار حادثه می شود. در زمان مداوا پزشک فکر می کند که او تمام کرده است و درحال انتقال او به سردخانه هستند که بخار از دهنش خارج می شود و او برمی گردد. پزشک معالج به او می گوید شانس آوردی چند لحظه دیرتر علایم حیاتی پیدا می شد، به سردخانه منتقل شده بودی. این نکته در ذهنم تداعی شد که نامش را «جان سخت» بگذارم.
انتشار متن تاریخ شفاهی بصورت خام منبعی است برای مورخان، محققان و هنرمندان
مصطفی نیکنام هم در آخر این جلسه اظهار داشت: برنامه ما در قسمت تاریخ شفاهی موزه این است که سوژه ها، داستانها و خاطرات نابی که مغفول و گمنام مانده اند را به داستان تبدیل نماییم. خیلی از داستان های منتشره از دفاع مقدس، فاقد قصه واقعی و مستند است حال آن که ما در دفاع مقدس خیلی از این حوادث ناب و آموزنده داریم.
مسئول تاریخ شفاهی موزه دفاع مقدس اظهار داشت: انتشار متن تاریخ شفاهی بصورت خام هم مخاطب عام ندارد بلکه منبعی است برای مورخان، محققان و هنرمندان. تاریخ شفاهی همچون طلایی است که از دل خاک بیرون کشیده شده، باارزش است اما قابل استفاده برای همگان نیست. تبدیل آن به محصولی که قابل استفاده همگان باشد کار آن هنرمندی است که سنگ طلا را با هنر خود به زیورآلات زیبا تبدیل می کند. کار نویسنده هنرمند هم تبدیل متن مستند تاریخ شفاهی یا خاطره شفاهی به داستانی مستند است.


منبع:

0.0 از 5
1403/07/22
09:35:15
58
تگهای خبر: برنامه , داستان , رمان , شركت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۱