احمد الزین عالمی كه بر بیعت اش استوار ماند

احمد الزین عالمی كه بر بیعت اش استوار ماند

باز هم سروده و مرثیه و دلنوشته و این دفعه اما درباره عالم جلیل القدر اهل سنت دیار....


به گزارش بلک بلاگ به نقل از ایسنا، عباس خامه یاردر نوشتاری به ابعاد مختلف شخصیتی «احمد الزین» پرداخت.
در این یادداشت می خوانیم:
وَه که چه دردناک و اندوهناک اند این مرثیه خوانی های بی انتها و این قافله عمر که عجب زود می گذرد! و این دفعه گردونه دهر به «شیخ احمد الزین» عالم اهل تسنن رسید که حقیقتاً «زَین» دین و «زَین» مذهب و «زَین» روحانیت مَردُم دار بود و بیعت جاودانه و استوارش با امام خمینی(ره)، شهرتی میان عوام و خواص شهر و دیارش به او داد. او که یکی از علمای برجسته اهل سنت لبنان و قاضی شرع سابق شهر صیدا و رئیس هیئت امنای جمعیت علمای مسلمان لبنان بود، یکی از سرسخت ترین و پایدارترین بیعت کنندگان اهل سنت معاصر با امام راحل مان بود که مفهوم بیعت با «امامت» و «خلافت» که بار اعتقادی خاصی نزد اهل سنت دارد را عینیت بخشید و تحولات دوران متلاطم و پُرفراز و نشیب و طوفان های سهمگین نزدیک به نیم قرن گذشته، هیچگاه او را متزلزل نساخت، بلکه بر عمق ایمان و باورهایش افزود.
زبان گویا و ابهت او چنان درراستای باورهایش بود و مخاطبان را که به «بیعت» دعوتشان می کرد، شگفت زده می ساخت که کمتر شخصیتی میان همگنانش، چنین جایگاهی داشت. وی در تشریح و تبیین علل «پیمان »اش با امام و انقلاب اسلامی و رهبری از هیچکس واهمه ای نداشت؛ خواه مخاطبش عرب باشد یا عجم، سنی باشد یا شیعه! خاص باشد، یا عام!

«شیخ» که از پیشگامان نهضت ضد استعماری و ضد استبدادی خطه جنوب لبنان بود و امام موسی صدر را از همان ابتدا یاری می کرد، با پیروزی انقلاب اسلامی، جزو اولین کسانی بود که با امام خمینی «بیعت» شرعی کرد و با او در جهت مبارزه با طایفه گری و تاکید بر وحدت شیعه و سنی و هم در راه آزادی تمامی فلسطین از بحر تا نهر، هم پیمان شد و تا واپسین لحظات زندگی بر پیمانش باقی ماند و همین نگاه و باور را نسبت به رهبر معظم انقلاب داشت و چنان «امامی» و «ولایی» بود که گویی از درون حجره های سنتی مدرسه فیضیه قم برخاسته است.

افتخار آشنایی با قاضی شیخ احمد الزین را از همان سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی پیدا کردم. اما آنچه که دقیقاً به یاد دارم، کنفرانس بین المللی مستضعفان بود که به مناسبت نیمه شعبان سال ۱۳۶۰ در هتل استقلال تهران برگزار گردید. شخصیت های بزرگ اسلامی ازجمله علامه سید محمدحسین فضل الله، علامه شیخ سعید شعبان، شیخ ماهر حمود و شیخ احمد الزین هم حضور داشتند. آن هنگام خبر اشغال لبنان توسط رژیم صهیونیستی به گوشمان رسید و هسته اولیه مقاومت و حزب الله و تجمع العلماء المسملین، همانجا متولد شد و شیخ احمد را به علت تکاپوی افزون تر در چنین فضایی شناختم. او به همراه زنده یاد شیخ سعید شعبان رهبر جنبش توحید اسلامی طرابلس لبنان، دو ستون استوار و دو نام آشنای متحدان راستین انقلاب اسلامی بودند که در فعالیتهای برون مرزی ام در چهاردهه اخیر، جایگاه ویژه ای داشتند و هیچکس در جهان عرب به حد و اندازه آن دو نمی رسید. در کمتر کنفرانس و یا فعالیت درون و یا برون مرزی بود که حضوری پُررنگ نداشته باشند. این بزرگواران سخنورانی قهار و اهل استدلال و منطق در همایش ها و خطبه های نمازهای جمعه داخل و خارج بشمار می رفتند.

حج خونین سال ۶۶ را با هم و با عده ای دیگر از علمای لبنان به جا آوردیم. شیخ شاهد جنایت قتل حاجیان در مکه مکرمه بود و آنرا افشا و به شدت محکوم نمود و تاوان سنگینی هم بابت این اقدامات افشاگرانه پرداخت. در شهرهای مختلف ایران و در بعضی پایتخت های عربی همسفر بوده ایم. او همیشه با دیدن من آغوش گرم و بال های پُرمهرش را برایم می گشود و با «عباس، عباس» گفتن هایش مرا نسبت به خودش شیفته تر می کرد. شیخ احمد همواره از «عمق» دوستی مان می گفت و «قدمت» آنرا به رخ دیگران می کشید. تنها اندکی قبل از کرونا بعنوان سرآمد شخصیت های غیر ایرانی که با امام خمینی دیدار و ملاقات داشته اند، با هدف تجلیل و تکریم و شنیدن خاطره ای زنده از دیدار تاریخی شان با امام خمینی مراسمی برگزار کردیم که همزمان با گرامیداشت چهل و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود و با حضور صدها تن از فرهیختگان و شخصیت های سیاسی، دینی و فرهنگی و نمایندگان احزاب و جریان های سیاسی و فرهنگی لبنان و ایرانی ها مقیم، در سالن شهرداری منطقه غبیری بیروت، از ایشان هم دعوت به عمل آوردم. او ضمن تشکر و سپاس بابت دعوت، از تن رنجور خویش و بعد مسافت و سختی راه گفت. اما عذرش را نپذیرفتم و حضورش را در آن جمع باشکوه مایه افتخار خود خواندم. درنهایت پذیرفت و جزو اولین کسانی بود که به مجلس آمد.
وی در این مراسم خاطره دیدار و «بیعت» با امام خمینی را با آب و تاب بازگو کرد و آنرا مایه افتخار کل زندگی اش و سبب سرافرازی خود خواند و ملاقاتش را این گونه روایت کرد: «آنچه که مایه سعادت و افتخار من است این بود که قبل از آن که امام خمینی(ره) سخنرانی خویش را آغاز کند، نزدیک ایشان در همان مکان نشستم و به ایشان عرض کردم: ما در لبنان، علما و ملت شیعه و سنی هستیم که انقلاب اسلامی ایران را تأیید و بر امور ذیل با شما بیعت می کنیم: برگزاری دولت اسلامی در ایران، دعوت به وحدت اسلامی در دیگر نقاط جهان اسلام و هم با شما در مقابله با دشمن صهیونیستی و آزادی فلسطین و بخصوص دفاع از قدس شریف و مسجدالاقصی بیعت و شما را تأیید می نماییم. از همان آغاز انقلاب، روابط ما با جمهوری اسلامی ایران شروع شد و به خیلی از کنفرانس ها و جشن ها در تهران دعوت شدم. به یاد می آورم که در یکی از کنفرانس ها در کنارم مرحوم سید محمدحسین فضل الله حضور داشتم. همان روز دیداری خصوصی در خانه امام خمینی در شمال تهران نصیب ما شد. در خانه ای بسیار ساده من و سید محمدحسین فضل الله به همراه امام بر روی قطعه ای حصیر نشستیم در اتاقی که هیچ وسیله ای در آنجا نبود؛ یعنی در اوج سادگی بود. این امام بزرگ، این رهبری که میلیون ها و میلیاردها دلار زیر دستش قرار داشت، به همین سادگی و تواضع زندگی می کرد».

در انتها این مراسم، به پاس خدمات شیخ احمد، تابلو فرش نمادین مزین به عکسش را به وی اهدا کردم.
شیخ احمدالزین در سال ۱۳۱۱ در شهر صیدا دروازه ورود به جنوب لبنان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا دوره لیسانس در این شهر گذراند و گرایش های ملی- اسلامی و بخصوص گرایش های ضد استعمار فرانسه پیدا کرد. در سال ۱۳۳۲ به تشویق اساتید لبنانی و هم خانواده اش و با بورسیه اوقاف صیدا به دانشگاه الازهر مصر پیوست؛ این در حالی بود که تمایل به ادامه تحصیل در رشته مهندسی کشاورزی و یا حقوق داشت. بعد از شش سال از دانشکده الهیات با دریافت لیسانس «العالمیه» در شریعت و فوق لیسانس در «قضا» به کشورش بازگشت.

در الازهر، افق دید شیخ احمد بلندتر و وسیع تر شد و با دنیایی جدید و دانشجویانی از سراسر جهان آشنا گردید. شخصیت وحدت گرایانه شیخ محمود شلتوت، استاد تفسیر و اساتید فقه مقایسه ای بر او تاثیر فوق العاده ای گذاشت.

شیخ سپس به لبنان بازگشته و در سال ۱۳۴۰ بعنوان امام جمعه مسجد بزرگ العمری صیدا منصوب و در سال ۱۳۴۷ بعنوان قاضی شرع همین شهر تعیین شد. وی با چهره های مذهبی سرشناس همچون شیخ حسن خالد مفتی لبنان و امام موسی صدر آشنا شده و باب رفاقت را باز می کند؛ شیخ، امام موسی صدر را به مناسبت شبهای قدر به مسجدش دعوت می کند که در آن شب جمعیتی بالغ بر ۵ هزار نمازگذار در مراسم شرکت می کنند.

در سال ۱۳۵۰ «انجمن همیاری جنوب» به ریاست امام موسی صدر و قائم مقامی کاردینال خریش و با عضویت عده ای دیگر از کشیشان و علمای اهل سنت و شیخ احمد الزین تشکیل می شود و روابط میان این علما و اندیشمندان توسعه پیدا می کند.
شیخ با پیروزی انقلاب اسلامی، بی درنگ به اردوگاه امام خمینی پیوست و جز اولین کسانی بود که به دیدار امام شتافت و در سال ۱۳۶۰ تجمع علمای مسلمین را با عده ای از علمای شیعه و سنی تشکیل داده و ریاست آنرا بعهده گرفت و بعدها و تا زمان درگذشتش رئیس هیئت امنای تجمع علماء مسلمین باقی ماند.

شیخ احمد الزین که حدود چهار دهه به قاضی شیخ احمد معروف بود، انسانی عادل، شجاع، مهربان، خوش قلب، راست گو و حق گو، میانه رو اما صریح اللهجه بود که او را «رائد الحق- پیش قراول حق» می نامیدند. او همینطور از علم و دانش و فقه پویا برخوردار بود. شیخ با «قبا» و «عبای» سفیدش که برندش شده بود و نمادی از شفافیت و پاکی محسوب می شد و بر ابهتش می افزود، مرزهای حفاظتی و زنجیرهای حراستی را به رغم تهدیدات روز افزون بدخواهان می شکست و پیاده میان مردمی که دوستشان داشت و آنها هم او را دوست می داشتند، می رفت و با در میانشان حضور می یافت. او به شدت ساده زیست بود و هیچ وقت هوی و هوس منصبی را در سر نمی پروراند و به واژه «قاضی» بر پیشوند نامش همواره راضی بود. از باج گیری و باج خواهی به دور بود و در قاموس ادبیاتش این واژگان جایی نداشت.

شیخ بیشتر از ۶۱ سال تبلیغ و امامت جمعه و جماعت مسجد بزرگ و تاریخی العمری واقع در بخش قدیمی شهر صیدا را که به مثابه یک مجتمع فرهنگی بود، بر عهده داشت و در دشوارترین شرایط جنگ، بحران و اشغال شهر توسط رژیم صهیونیستی، اقامه نماز را هیچگاه تعطیل نکرد. او به شدت به اقامه نماز جماعت معتقد و پایبند بود و در واپسین ساعات حیات خود نیز، در شرایط دشوار بیماری، هنگام انتقال به بیمارستان و درون خودرو، تیمم نموده و نماز را زمزمه کرد و فرصت کوتاه باقی مانده عمرش را بی نماز نگذاشت.
شیخ، هنرمند ماهر و توانگری بود که به زیبایی توانست اختلافات، تضادها و پیچیدگی های فوق العاده طایفه ای و حزبی شهرش که گلوگاه لبنان به جنوب آن و جنوب به کل لبنان بود را چنان مهندسی کند که به رغم مواضع انقلابی، همپیمانی با مقاومت و حزب الله و بیعت با انقلاب اسلامی ایران و مخالفت سرسختانه با اندیشه تکفیری ها، پایگاه مردمی اش را نگهدارد و از محبوبیت بالایی هم برخوردار باشد بگونه ای که جمعیت هوادار و نمازگزاران پایگاه مذهبی اش، هیچ گاه ریزش نداشت. حتی سفر به دمشق و ملاقات با بشار اسد در حاشیه اجلاس علمای شام و اهدای قرآن به او جهت عمل بدان و شمشیر بعنوان نماد مبارزه با صهیونیسم که بهانه ای برای تکفیری ها جهت ساقط کردنش بود، جایگاه او را به هیچ وجه متزلزل نکرد و محکم و استوار باقی ماند.

شیخ همینطور باورهای ملی و مذهبی را به زیبایی به هم پیوند داد و به همین دلیل، به چهره ای تأثیرگذار تبدیل شد.

شیخ احمد با مواضع ضد صهیونیستی در منطقه شناخته می شد و مقاومت را تنها راه آزادی قدس می دانست و انقلاب اسلامی را طلایه دار رهایی و آزادسازی فلسطین می شمرد. هیچ قدرت منطقه ای و جهانی و هیچ تهدید و تطمیعی او را از این هدف والا بازنداشت و بارها با چشمانی اشکبار این جمله را تکرار می کرد که: «فردای قیامت، خداوند ما را درباره قدس و فلسطین مورد سوال قرار خواهد داد که برای نجات آن، چه کرده ایم».

وی با سخنان آتشین بر منبر، با صهیونیست ها که شهرش را در سال ۱۹۸۲ به اشغال درآورده بودند، مبارزه کرد و هیچ گاه زادگاهش را ترک نکرد و همواره پشتیبان سرسخت مقاومت و رهبران آن بود و نماز خواندن در مسجدالاقصی، آرزوی دیرینه اش به شمار می رفت. شیخ قبل از آن هم با قیمومیت فرانسه بر لبنان جنگید و استقلال کامل و همه جانبه سرزمینش را تنها راه نجات مردم می دانست.

آنچه که شیخ را نسبت به بسیاری دیگر متمایز می ساخت و خصوصیت شاخص وی به شمار می رفت، ندای راستین وحدت ملی و همزیستی مسالمت آمیز همه طوایف و مذاهب بود که وی سرمی داد و در این راه گام های بلندی برداشت. از همان ابتدا امام موسی صدر را همراهی کرد و همچون او به میانه روی و اعتدال، ایمان فزاینده ای داشت،. سخت به مبانی نظری و عملی وحدت اعتقاد داشت و در این حوزه تلاش وافری از خود نشان داد و تمام عمر بابرکت خویش را وقف این مسیر نمود و از هیچ خدمتی فروگذار نکرد. شیخ نماد و سمبل وحدت مسلمانان مجامع اهل سنت و شیعه به شمار می رفت. از نخستین بنیانگذاران اولین تجمع علمای مسلمان شیعه و سنی بعد از انقلاب اسلامی در لبنان بود و تا آخرین لحظه حیاتش برای پیشبرد اهداف تجمع کوشش کرد. به حدی به «مجمع» دست پروده اش ایمان و بدان اعتقاد داشت و عشق می ورزید که به رغم شرایط کرونایی و تن رنجورش، تنها چند ساعت قبل از وفات از صیدا به بیروت می رود و با همفکران و همکاران خود در مجمع دیدار کوتاهی داشته و به یک سلام و خداحافظی بسنده می کند و با دلی آرام و اطمینان از پیشبرد اهدافش، شبی آرام را در زادگاهش به بامداد رسانده و ظهر همان روز، ندای حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم می کند.
روحش شاد و راهش پُر رهرو باد.



0.0 از 5
1399/12/16
14:14:44
1104
تگهای خبر: اساتید , خدمات , سفر , شركت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۲