یادداشت مهمان؛

انسان سازی از دامن مادر

انسان سازی از دامن مادر

به گزارش بلک بلاگ، اتوپیای مادر نه پزشک شدنش است، نه مهندس شدن، می خواهد انسانی که خدا بر سایر موجودات برتری اش داده را درست و در راهش تربیت کند.



خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: فائزه سراجان، فعال فرهنگی رسانه ای در یادداشت اختصاصی با عنوان «انسان سازی از دامن مادر» که برای انتشار در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است نگاهی به کتاب «منم یه مادرم» داشته است.
این کتاب روایت هایی از سبک تربیتی مادران شهداست که توسط تعدادی از نویسندگان به نگارش درآمده است و توسط انتشارات راه یار انتشار یافته است.
مشروح این یادداشت را در ادامه می خوانید:
«به گمانم بیشتر هم سن وسال هایم اگر در خانواده ای مذهبی یا نیمه مذهبی بزرگ شده باشند، با داستان های شهدای مدافع حَرم خو گرفته اند. حتی برخی آنها را بعنوان دوست شهیدشان به حساب می آورند. دوست شهید چیز عجیبی نیست، اما راستش را بخواهید یک مرتبه در یکی از جلسات، دبیر سرویس فرهنگی یکی از خبرگزاری ها آماری داد و گفت بسیاری از دخترهای مذهبی دوست دارند با کسی ازدواج کنند که شهید شود! آن وقت بود که فکر کردم کتاب های زرد در حوزه شهدا و بخصوص شهدای مدافع حرم، چنین ذهنیتی را برای دختران دهه ۷۰ و ۸۰ بوجود آورده است. همیشه کتاب های شهدا را می خواندم اما توی هیچ کدام ننوشته بود که شهید با کدام سبک زندگی به مرحله ای رسیده که توانسته به آن مقام برسد. توی کَتم نمی رفت که شهید از توی شکم مادرش «باحیا» باشد، «تقوا» را رعایت کند و کلی فضائل و کرامات داشته باشد تا شهید شود.
البته انتشارات روایت فتح تا حدودی به این موارد اشاره کرده، ولی جای کار دارد. همه این ماجراها مدام توی سَرم وول می خوردند تا این که چند وقت پیش قرار شد توی یکی از مراکز فرهنگی چند کتاب ببرم برای فروش. آنقدر عجله داشتم که نفهمیدم چه کتاب هایی با خودم برده ام. فقط وقتی رسیدم، سریع کتاب ها چیدم توی قفسه فروش. صدای سخنران توی گوشم پیچید که تاکید کرد: «کتاب هایی که سبک تربیتی مادران شهداست را بخوانید.» به چیدن کتاب ها ادامه دادم که ناگهان چشمم خورد به کتاب «منم یه مادرم؛ روایت هایی از سبک تربیتی والدین شهدا» از همزمانی صحبت های سخنران و آوردن این کتاب، کمی تعجب کردم ولی وقت تنگ بود، باید بقیه کتاب ها را می چیدم.
بعد از اتمام جلسه، همه کتاب های «منم یه مادرم» فروش رفت و این مورد و حرف سخنران سبب شد تا ترغیب شوم کتاب را بخرم و بخوانم. کتاب، حاصل مصاحبه با مادران شهیدان مصطفی احمدی روشن، محمد مَسرور و محمدحسین حدادیان بود. با دست گرفتن کتاب، بی اراده خودکار رنگی ام را برمی دارم تا زیر نکات تربیتی که مادر شهید برای تربیت فرزندش، گفته خط بکشم. آنجایی که مادر شهید احمدی روشن او را در همان سنین کودکی می فرستد سر کار و می گوید: «مصطفی، نه به درآمد این کار نیازی داشت و نه بودنش در خانه کلافه ام کرده بود و نه برای پُر کردن وقتش، دستم را خالی می دیدم.» مادرش او را هُل داده بود وسط کار و کارگری که تنبل و بی عُرضه بار نیاید و همان هم شد. شاید اگر در آن سن کار نمی کرد بعدها با محیط کارش در نطنز کنار نمی آمد. شاید اگر شخصیتش با کار سخت و پُرتلاش خو نمی گرفت، توی کارگاهی پنجاه متر زیر زمین، دنبال هزار و یک جور دردسر نمی گشت.
مادر مصطفی در کتاب، از روند شکل گیری بلوغ عاطفی پسرش می گوید. از محبت برادرانه مصطفی به خواهرش و این که چگونه یک مادر در رشد این بلوغ عاطفی نقش داشته و آنرا سرکوب نکرده. مادر مصطفی اعتقاد دارد بچه ها فهیم تر از آن چیزی هستند که ما فکر می نماییم. مدام با بچه هایش صحبت می کند، نظراتشان را جویا می شود و برای مقابله با کارهای خلافشان، خلّاق است.
مادر شهید محمد مَسرور هم از تربیت فرزندش از همان شیرخوارگی و حتی قبل تر، زمان حاملگی می گوید. وقتی که دکتر می گوید: «بچه ات را سقط کن، ناقص است.» ولی او مادر است، دلش نمی آید. توسّل می کند تا پسرش صحیح و سالم به دنیا بیاید. بعد هم که بچه هایش بزرگ تر می شوند تلاش می کند مادری باشد که عدالت را بین همه بچه هایش رعایت کند. رعایت های ریز مادر و پدر، کم کم روی بچه ها بخصوص محمد اثر می گذارد، باحیا می شود، هرجایی نمی رود و هر چیزی را نمی خورد.
آخر کار هم می رسد به روایت مادر شهید محمدحسین حدادیان. مادری که می گوید شیردادن به بچه اش را طوری تنظیم می کرده تا توی روضه باشد. دلش می خواسته مِهر امام حسین (ع) با شیری که می خورد، به جانش نفوذ کند و گوش هایش صدای روضه برای اهل کربلا را بشنود. او حسابی روی حلال و حرام حساس است. درست مثل مادر دو شهید قبلی. ولی اگر بچه هایش کار نابجایی کنند، نه فحششان می دهد، نه آنها را می زند. بلکه می گوید در خلال داستان، نکاتی را به بچه ها یاد می دهد. محمدحسین مدام با پدرش توی پایگاه بسیج است. از یک زمانی به بعد کمتر می شود او را در خانه دید، به نظر می آید سبک تربیتی مادرش در همان چند سال اول زندگی، کار خودش را کرده تا او را پسری مؤدب، اهل حلال و حرام، نمازخوان و مؤمن بار بیاورد.
در میان تربیت ها و محبت های مادرانه، تربیت پدران هم بی تاثیر نیست. مصطفی چهار پنج ساله که می شود پای ثابت برنامه های پدر می شود. مصطفی با ذکر زیارت عاشورا و دعا توسل و… توی محافل بزرگ می شود. همراهی پدران شهید مَسرور و شهید حدادیان در یاد دادن آموزه های دینی در چارچوب داستان، در جای خود قابل تأمل است. ضمن آنکه «توجه به لقمه حلال» نقطه اشتراک سبک تربیتی هر سه خانواده شهدا است.
این حرف خیلی بزرگ است وقتی که مادری می گوید: «نذرم برای سلامتی و هدایت بچه هایم است.» اتوپیای مادر نه پزشک شدنش است، نه مهندس شدنش، می خواهد انسانی که خدا بر سایر موجودات برتری اش داده را درست و در راهش تربیت کند و در این راه همراهی پدر، می تواند مطلوب باشد.»

0.0 از 5
1401/12/27
16:39:21
330
تگهای خبر: برنامه , داستان , رسانه , سرور
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۴ بعلاوه ۱