میثم نیلی در گفتگو با مهر:
جرأت ریسك نقادی نداریم، محافظه كاران واقعی مدیران دهه ۶۰ و۷۰ هستند
به گزارش بلك بلاگ چهره موثر فرهنگی امروز كشور اعتقاد دارد كه آنچه در حوزه آزادی بیان امروز مشكل است نبود آزادی نیست بلكه جرات ریسك نقادی است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری مهر، میثم نیلی جوان سابقه ای نه چندان اندك در حوزه مدیریت فرهنگی دارد. از حلقه جوانانی انقلابی كه چند صباحی است مدیریت فرهنگی به دستشان سپرده شده است و چند صباحی دیگر منتظر نتیجه عملكرد آنان هستیم. نیلی در یكی از آخرین گفتگوهای پرونده «علیه محافظه كاری در سال چهلم» نظرات متفاوتی در باب محافظه كاری و نسبتش با انقلاب دارد. نیلی الان مدیرعامل مجمع ناشران انقلابی است. او می گوید قضاوت درباره محافظه كاری نسبی است و این مفهوم اصالتی ندارد.پیش فرض ما در پرونده «علیه محافظه كاری در سال چهلم» این است كه امروز پس از گذشت فراز و نشیب های فراوان در تاریخ معاصر انقلاب می توانیم ادعا نماییم كه یكی از اصلی ترین موانع پیشروی آرمان های انقلاب و دلایلی توقف بعضی از آنها به خصوص در حوزه فرهنگ، چیزی است كه اسم آنرا محافظه كاری می گذاریم. ما معتقدیم كه خیلی از آرمان های انقلاب به تحقق نرسیده است و همچنان راه زیادی تا تحقق دارد و یكی از عمده ترین دلایلش قانع شدن ساختارها و مدیران و كارمندان و آدم های سیستم به وضعیت موجود است. افقی فراتر از وضعیت موجود موجود همواره با برچسب ایده ال گرایی و نشناختن واقعیت منكوب شد و نتیجه چیزی شد كه الان می بینیم. چه قدر با این تحلیل موافقید؟شما محافظه كاری را چه تعریف می كنید؟به معنای عمومی آن یعنی حفظ وضعیت موجود در نظر می گیریم. كه البته تقابلی همیشگی با آرمانگرایی هم در درونش مستتر است. در واقع دوگانه ما دوگانه آرمانگرایی و محافظه كاری استو آرمان را چه تعریف می كنید؟بسیار مصداقی؛ همان آرمان های انقلاب ۵۷ استقلال، عدالت، آزادی و...و البته حاكمیت اسلام. واقعیت این است كه این سوال مبهمی است و نكاتی كه در توضیح می فرمایید نشان دهنده ابهام همین سوال است. طبیعتاً جواب سوال مبهم هم مبهم است! بنده معتقدم اولاً محافظه كاری همیشه بد نیست و در همه معناها بد نیست. اگر به مفهوم حفاظت از دستاوردی باشد كه اصلاً قابل تحسین است. یك وقت هایی شما باید حفاظت كنید از آنچه به دست آورده اید؛ یعنی عملیات شما پدافندی است. اگر محافظه كاری به مفهوم پدافندی عمل كردن باشد در بعضی از وضعیت هایی كه در طول تاریخ انبیا، اولیا، ائمه و انقلاب اسلامی داشتیم در بعضی از مواضع و مواقع ما باید به یك گونه ای از عملیات پدافندی دست می زدیم؛ یعنی قدرت و چیرگی طرف مقابل سبب می شد شما یك وارد نوعی عملیات انفعالی و پدافندی شوید.بنده معتقدم اولاً محافظه كاری همیشه بد نیست و در همه معناها بد نیست. اگر به مفهوم حفاظت از دستاوردی باشد كه اصلاً قابل تحسین است. یك وقت هایی شما باید حفاظت كنید از آنچه به دست آورده اید؛ یعنی عملیات شما پدافندی استپدافند چیز بدی نیست و یك استراتژی است كه معنایش حفظ بخشی از پیروزی و لااقل عدم شكست است. البته استراتژی فتح و پیشروی حتماً جلوه و علاقه مندان بیشتر دارد ولی این طور هم نیست كه بگوییم استراتژی حفظ همیشه یك استراتژی غلط است. ازاین رو بنده در مرحله اول معتقدم كه محافظه كاری همیشه هم بد نیست. محافظه كاری در معنای حفظ دستاوردها بخشی از استراتژی نبرد است در حوزه های مختلف نظامی، امنیتی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و…. اما اگر محافظه كاری به مفهوم گونه ای از سكون، عدم تحرك و تحول نخواهی باشد معلوم است كه منفی است. هر موجودی كه از حركت و رشد باز بایستد دوره مرگش شروع شده و باید خداحافظی كندفكر می كنم تعریف اول در مبحث مورد بحث ما وجهی نداشته باشد. به خصوص اگر وارد حوزه فرهنگ شویم هیچ گاه به جرأت نمی توانیم بگوییم كه آرمان های ابتدای انقلاب در موقعیتی در تاریخ انقلاب كاملاً محقق شدند و آن زمان وقت حفظ این دستاورد و حفظ وضعیت موجود بود. به خاطر همین فكر می كنم در این مرحله از انقلاب، محافظه كاری هیچ گاه نمی تواند آن معنای اول یعنی حفظ دستاورد را داشته باشد. فارغ از این، اگر بخواهم مبحث بحث را بیشتر از حالت ابهام دربیاوریم و صریح تر باشیم اجازه دهید این را عرض كنم كه بخشی از طیف انقلابیون و حزب اللهی ها در حوزه فرهنگ متهم هستند كه آن قدر مرزهای امر فرهنگی و هنری را سفت و سخت نگاه داشتند و با استدلال هایی چون الان وقت این حرف ها نیست و فعلاً تهدید داخلی و خارجی داریم و… به محافظه كاری ای در حیطه فرهنگ دست آویختند كه مانع از هر تحولی در حوزه فرهنگ شد و خلاصه بخشی از وضعیت فرهنگی امروز ایران ناشی از محافظه كاری آنان استجسارتاً این هم مبهم است. اینكه می گویم مبهم است دلیلش این است كه مفهوم، مفهوم دارای اصالتی نیست یعنی كلمه محافظه كاری و تحول یك مفهومی نیست كه اصالتاً بگویید مطلوب است یا نیست. مثلاً صداقت مطلوب است و تمام. ولی وقتی می گوئید محافظه كاری مطلوب است یا خیر؟ جواب محافظه كارانه اش این است كه بسیار چیز بدی است و ای كاش محافظه كاری از این كشور بر بیفتد و ای وای! هر چه می كشیم از محافظه كاری است. این جواب محافظه كارانه به این سوال در این رابطه می شود.
به نظر شما محافظه كاری مفهوم نسبی است؟بله. اصالت ذاتی ندارد، مفهومی نیست كه بگوییم مطلوبیت یا عدم مطلوبیت ذاتی داشته باشد. در همین حوزه فرهنگ كه مثال زدید بگویم؛ من از كلمه فرهنگ فقط یك چیز را می فهمم، فرهنگ یعنی حركت اجتماعی و عمومی در یك جهت خاص و دقیقاً آن جهت خاص است كه تعیین می كند تحول یا سكون خوب است یا نیست. حركت به چه سمتی حركت تحول خواهانه است؟ آیا اگر حركت ما به سمت پرتگاه الحاد، پرتگاه پوچ گرایی، لاابالی گری، لاادری گری، فساد و… باشد سكون مطلوب تر است یا حركت؟ آیا ترمز اینجا حركت انقلابی و غیرمحافظه كارانه است یا گاز دادن و تشدید حركت؟ و یا اینكه اگر حركت در راه توحید، عدالت، توسعه فضائل اخلاقی، تعمیق فضائل اخلاقی و ایجاد بینش درست حقیقت مدار در انسان هاست چه؟ اینجاست كه معنای نسبی محافظه كاری معلوم می شود. معلوم است كه اگر اینجا بنشینید بسیار بهتر از این است كه وارد دره شوید و اتفاقاً كسی كه در راه افتادن به دره ترمز می گیرد كار درست را انجام می دهد. حالا اسمش محافظه كار است؛ باشد. این را برای این گفتم كه نترسیم از انگ های جریان شبه روشنفكری. امروز گاهی مقاومت فرهنگی نیروهای انقلاب در مقابل ساختارشكنی های مدرنیست ها و پسامدرنیست ها، تعبیر به محافظه كاری می شود. خب بشود. نباید از این برچسب ها ترسید. محافظت از حدود الهی و توقف عندالشبهه و التزام به تقوای فردی و اجتماعی گاهی اقتضا می كند از این تیرها و برچسب ها استقبال هم بكنیم.محافظه كاری مفهومی نیست كه بگوییم مطلوبیت یا عدم مطلوبیت ذاتی داشته باشد. در همین حوزه فرهنگ كه مثال زدید بگویم؛ من از كلمه فرهنگ فقط یك چیز را می فهمم، فرهنگ یعنی حركت اجتماعی و عمومی در یك جهت خاص و دقیقاً آن جهت خاص است كه تعیین می كند تحول یا سكون خوب است یا نیستاین یك جنبه از مسائلی كه در مورد محافظه كاری به نظرم می رسید حتماً باید به آن اشاره كرد؛ اما در نگاهی كلی تر واقعیت این است كه محافظه كاری لااقل در عرف علوم سیاسی با مفهومی به نام هژمونی نسبت مستقیمی دارد؛ با قدرت هژمونیك، قدرت سلطه گر، قدرت مسلط و آن قدرت غالب به واسطه همان تسلطی كه دارد می كوشد از خود محفاظت كند و حفظ وضعیت موجود كند. حالا یك سوال! در كشور ما و در جهان كنونی چه در دوره پهلوی ها چه در دوره پس از انقلاب، هژمون و قدرت سلطه گر كیست؟ كدام تفكر و نگرش و جهان بینی هژمونی است؟ خیلی هم نیاز نیست فكر كنید، لیبرال سرمایه داری با لعاب دموكراسی و درونمایه اومانیستی و سكولار غرب در حوزه های مختلف سیاسی، نظامی و اقتصادی و… غالب است و خودش را در حوزه های فرهنگی هنری هم به خوبی تعریف كرده و منافع خویش را كاملاً بر حسب ساختارها تنظیم است. ازاین رو اگر قرار به تعریف چیزی به نام محافظه كاری باشد اتفاقاً دقیقاً در جهت حفظ هژمونی غرب در داخل كشور است. حال جالب است كه در داخل كشور جمهوری اسلامی ایران كه تنها كشوری است كه می كوشد سازوكار سلطه را در این منطقه جغرافیایی و مناطق دیگری از دنیا بهم بزند؛ دقیقاً همان جریانی كه ضد هژمونی و قدرت مسلط سربرآورده است متهم به محافظه كاری می شود. آن كسی كه دارد از قدرت هژمون دفاع و محافظت می كند و آنرا در ایران بازتولید می سازد می شود تحول خواه و این مجموعه مظلوم كه تنها جریان مقاومت در مقابل هژمونی مسلط را برپا داشته است می شود محافظه كار. این واقعیت خنده داری در عالم است. و اگر با این دید به دنیا نگاه كنید اصلاً پازل عوض می شود. آن وقت معلوم می شود محافظه كاران واقعی همان كسانی هستند كه در دهه ۶۰ و ۷۰ در سازمان های فرهنگی، وزارتخانه های فرهنگی، سازمان های هنری، مجموعه های تبلیغی و رسانه ای مستقر بودند و نیروهای انقلابی مثل شهید آوینی كه اتفاقاً از جنس انقلاب اسلامی حركت های آوانگارد انجام می دادند را له كردند و با تانك از روی آنها رد شدند از قضا همان ها هستند كه بقیه را به محافظه كاری متهم می كنند.بنابراین به نظرم باید به دو نكته درباره محافظه كاری در ایران دقت كرد؛ اول اینكه محافظه كاری مفهومی نسبی است و اگر مقرر است كه تحول به سمت فرهنگ سكولار و الحادی باشد؛ اتفاقاً كار انقلابی پیشگیری از این حركت است و دوم اینكه جریان محافظه كاری غالب در ایران و جهان اتفاقاً فرهنگ لیبرال سرمایه داری است و همان ها كه مدافع حفظ این وضع هستند؛ سایرین را كه می كوشند این جهان را برهم زنند به محافظه كاری متهم می كنند.بسیار خب. حالا كه بحث به اینجا كشید اگر موافق باشید كمی مصداقی تر به یكی از مهمترین آرمان های انقلاب یعنی آزادی هم اشاره نماییم. تصوراتی مربوط به آزادی در اوایل انقلاب ظاهراً با تصوراتی كه الآن از فضای آزاد در جامعه وجود دارد متفاوت است. در محدود شدن مرزهای این آزادی خیلی ها انگشت افترا را به سمت حاكمیت می برند. فارغ از اینكه چه دولتی بر سر كار باشد به نظر می آید كه آزادی نقد و گفتگو در ایران امروز تا اندازه ای محدود شده است آنچنان كه امروز دیگر داد بچه حزب اللهی ها و انقلابی ها هم درآمده است كه ما حرفمان را كجا بزنیم و چگونه بزنیم كه دردسرساز نشود.به دو نكته درباره این بحث باید اشاره كنم. اول اینكه آن آزادی كه در حاكمیت اسلامی تعریف می شود امروز هم كاملاً محترم است. همه می دانیم كه مسئله ما مسئله آزادی بلاقید نیست، كما اینكه آنجاهایی كه معتقد و لااقل مدعی آزادی بلاقید هستند هم چنین چیزی را قبول ندارند. نمونه هایش را هم آن قدر دیدیم كه لازم نیست مثال بزنیم. كسانی كه مدعیان آزادی بیان هستند امروز خودشان در رأس مستبدین عالم هستند، این نكته اول را خواستم بگویم تا نسبت ما معلوم باشد با آزادی ای كه در مورد آن حرف می زنیم. آن آزادی، آزادی در قالب اسلام و حاكمیت اسلام است نه آزادی مطلق! علاوه بر اینكه این مفهومی كه حرفش را می زنیم چیزی نیست كه احیاناً دیگران دارند و ما نداریم! خیر، آنها هم در مواضع دیگری برای حفاظت از منافع مهم تری كه امكان دارد نظام سرمایه داری باشد یا هر چیز دیگر مربوط به آن اجازه حرف و بیان و استفاده از رسانه را نمی دهند.به دو نكته درباره محافظه كاری در ایران دقت كرد؛ اول اینكه محافظه كاری مفهومی نسبی است و اگر مقرر است كه تحول به سمت فرهنگ سكولار و الحادی باشد؛ اتفاقاً كار انقلابی پیشگیری از این حركت است و دوم اینكه جریان محافظه كاری غالب در ایران و جهان اتفاقاً فرهنگ لیبرال سرمایه داری است و همان ها كه مدافع حفظ این وضع هستند؛ سایرین را كه می كوشند این جهان را برهم زنند به محافظه كاری متهم می كنندنكته دوم كه بسیار مهم تر است این است كه ما وقتی از آزادی حرف می زنیم با مرزهای پیچیده ای سروكار داریم و در ساحت فرهنگ، هنر و… شیاطین تلاش می كنند كه مرزبندی های فرهنگی را جابجا كنند. اینكه می گویم شیاطین هم دلیل دارد. چون به جد معتقدم كه شیطان در جریان های فرهنگی مقابل اسلام و جریان های الحادی وجود دارد. شیطان كه فقط از جنس آتش و اجنه نیست. در قرآن تعریف شیطان انس داریم كه در كل تاریخ با خط توحیدی و انبیا مقابله می كنند و شیطان اصلی با این ها مرتبط می باشد به این ها وحی می كند و حرف درگوشی با آنها دارد. ازاین رو یك وقت بحث ها جابه جا كردن مرزهای فرهنگ و هنر دیندارانه توسط آنهاست كه معتقدم این آزادی نیست و اصولی ربطی به آزادی در حاكمیت اسلام ندارد و بلكه دفاع كردن از این مرزها آزادی می خواهد و جرأت.اما یك وقتی است كه منظور از آزادی بیان، انتقاد از رفتار سازمان های فرهنگی، مدیران، ساختارها، روش بودجه ریزی، پخش كردن مدیریت ها و مسئولیت ها، راهبردها و این جور مسائل است و این اتفاقاً آن چیزی كه ما در آن بسیار ضعیف شدیم و باید خویش را در آن خوب تقویت نماییم. متأسفانه ما جرأت انتقاد از ساختارها و مدیریت ها را نداریم. به دلیلی وجود ملاحظات و مصلحت سنجی های بی مورد یا هر دلیل دیگری و این آن چیزی است كه باید به هم بخورد و این خیلی هم پیچیده نیست.من معتقدم كه در كشور ما آزادی وجود دارد؛ اما چه چیزی نیست؟ جرأت ریسك نقادی الآن شما در خبرگزاری مهر، جرأت دارید عملكرد صداوسیما یا فلان دستگاه فرهنگی حتی بالاسری خودتان را به نقد جدی بكشید؟! آیا بنده در فضای مجازی متعلق به خودم تبعات انتقاد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را می پذیرم؟ بعنوان یك مؤسسه ای كه با وزارتخانه و دستگاه رسمی سیاست گذار و حامی در حوزه فرهنگ، هنر و ادبیات دارم كار می كنم؛ می دانم كه وقتی انتقاد جدی كنم برای من تبعات دارد چون تحملش برای آن ساختارها و مدیران مربوطه كار سختی است و ما هنوز به آن بلوغ و پختگی نرسیده ایم و برای حفظ موقعیت شغلی خودمان جلوی این نقادی ها می ایستیم. فرض كنید الان بنده به مدیر كتاب ارشاد، می گویم چرا در وزارتخانه شما تعداد قابل توجه كتاب های پوچ گرا، الحادی و مروج سبك زندگی غربی و اروتیسم و بی اخلاقی و رفتارهای ضد اخلاقی و خانوادگی منتشر می شود؟ او دلخور می شود چون فكر می كند دارم پایه میز او را سست می كنم! درصورتی كه دارم به وظیفه انقلابی خودم بر اساس هدفی كه جمهوری اسلامی به وجود آمده عمل می كنم. من می گویم شما طبق قانون، اخلاق، شرع و عرف جامعه ایمانی حق ندارید این ها را ترویج و حمایت كنید و مجوز دهید. وقتی این را در رسانه می گویم او ناراحت می شود. حالا فرض كنید رسانه شجاعت لازم را به خرج داد بنده هم شجاعت لازم را در این تذكر امر به معروف و نهی از منكر دادم كه این عرف جامعه اسلامی بر همین مبنا حفظ می شود. بر همین مبنا این وظیفه را انجام دادم آیا هزینه ای كه به من می رسد برای من قابل تحمل است؟! اگر نیست معمولاً به سكوت، آرامش، «مساكم الله بالخیر»، موفق باشید، بهره بردیم، احسنت و گل و شكلك در تلگرام بسنده می كنم و مسئله را در ذهن خودم حل می كنم. نمی ایستم هزینه ای بدهم كه در حقیقت وظیفه من است. برای همین فیتیله را پایین می كشم، در حوزه آزادی این مسئله اصلی است.
درست است. اما من فكر می كنم این ماجرا را خیلی دارید به فرد تقلیل می دهید. آیا طبیعی است كه در جمهوری اسلامی این نوع نقد هزینه داشته باشد؟این در قواعد الهی است و ظاهراً جز ذاتیاتی است كه تكویناً غیرقابل اجتناب است. همین جا اگر شما به من بگویید كه تشكل شما (مجمع ناشران) هیچ كاری نكرده و نمی كند، خب من احساس ناراحتی می كنم و تلاش می كنم جوابش را بدهم. چقدر باید تحمل كنم كه جواب این را ندهم؟ درون من بیرون می ریزد ولی امكان دارد بروز ندهم. به آدم فشار می آید به خصوص اگر آن حرف ناحق باشد! ولی عموماً ما به این پختگی نرسیدیم. یك آیه در قرآن خیلی جالب است كانه به این مورد می خواهد اشاره كند. از قول جناب لقمان حكیم است كه در قرآن سوره ای به نام اوست و یكجاهایی اسمش آمده و از او نقل قول شده است. یكی از چیزهایی است كه خدا از قول لقمان خطاب به فرزندش نقل می كند و سفارش می كند. می گوید لقمان به پسرش گفت «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنكَرِ» بعدش خیلی جالب است كانه این سه با هم است «وَ اصْبِرْ عَلَی مَآ أَصَابَكَ إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» یعنی این ها با هم است؛ یعنی وقتی امر به معروف و نهی از منكر كردید بدانید بعدش به شما چیزهایی برخورد خواهد كرد، مصیبت خواهید داشت، صبر كن، در این مصیبت هایی كه می رسد پایدار باش. «إِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» اگر این طوری بودید این نشان دهنده قدرت و عزم و اراده شماست. اینكه از مدیران، فعالان و افراد مسئول توقع نماییم اگر به شما انتقادی شد فحشی به شما دادند همه تحمل كنید و هیچ كاری نكنید زیاده خواهی است، چون آدمیت افراد به این راحتی ها آرام نمی گیرد. دو صباح تحمل كند صباح یا مساء روز سوم امكان دارد چیزی بگوید. این واقعیت ماست. از آن طرف چرا امیرالمؤمنین در خطبه نهج البلاغه می فرمایند امر به معروف و نهی از منكر فضیلتی در بین تمام واجبات الهی دارد كه تمام واجبات و فضائل در مقابل آن مانند قطره در مقابل دریاست. این یعنی چه؟ این جملات از یاد ما می رود و همه چیز را مادی و بر مبنای مدلهای مرسوم دنیا می بینیم؛ آن كسی كه می خواهد امر به معروف كند باید تاوان آنرا بدهد. بخشی از تاوانش بد بیراه، محرومیت، اوقات تلخی و بی توجهی می شود و به خاطر همین تاوان است كه اینقدر فضیلت بزرگی است.البته این جواب برای من قانع كننده نبود. به نظرم ساختارها باید این غرایز و احساسات انسانی را كنترل كنند و اساساً برای همین به وجود آمده اند.ساختارها به هم می ریزند. از ساختارها كاری برنمی آید. این ما هستیم كه وقتی با شجاعت عمل می نماییم به نفر بعدی خود انگیزه می دهیم و این امر به معروف و نهی از منكر را تبدیل به رویه می نماییم. آن كسی كه در خط مقدم تیر را شلیك می كند و الله اكبر می گوید به پشتی های خود شجاعت حركت می دهد. توقع از دشمن یا مقام بالاتری كه این جنگ را مدیریت كند، به نظرم توقع بیجا است. خداوند این عالم را عالم امتحان، ابتلاء و مصیبت دائم قرار داده است. آن كسی كه می فهمد این مصیبت ها از آن فردی كه دارد به او مصیبت وارد می نماید نیست از ناحیه خداست، و نگاهش توحیدی شد خیلی راحت تحمل می كند ولی اگر این نشد می خواهد همه چیز را در معادله این دنیایی حل كند و كار گیر می كند.اینكه از مدیران، فعالان و افراد مسئول توقع نماییم اگر به شما انتقادی شد فحشی به شما دادند همه تحمل كنید و هیچ كاری نكنید زیاده خواهی است، چون آدمیت افراد به این راحتی ها آرام نمی گیرد. دو صباح تحمل كند صباح یا مساء روز سوم امكان دارد چیزی بگوید. این واقعیت ماستالبته به نظرم امر به معروف و نهی از منكر نیاز به ساختار پشتیبانی هم دارد. چنانچه ستاد احیا امر به معروف و نهی از منكری هم داریم كه تغییر و تحولات خوبی هم در آن بوجود آمده و حضرت آیت الله جنتی جای خویش را به حضرت آیت الله صدیقی دادند. به نظرم آنجا باید پشتیبانی كند. ما قانون امر به معروف و نهی از منكر در جامعه داریم كه قانون بسیار پیشرفته ای است. خواهش می كنم در خبرگزاری مهر و دیگر خبرگزاری ها و حتی رسانه های شخصی به این پرداخته شود كه قانون امر به معروف و نهی از منكر ما قانون فوق العاده ای است یكی از قوانین پیشرفته این كشور است خیلی هم جریانات محافظه كار داخلی گفتند كه با این قانون منتقدین یا آمران به معروف و ناهیان از منكر را پر رو نكنید و نسبت به این مورد حساسیت نشان دادند و مخالفت كردند. و با بیشتر از یك سال و نیم تأخیر آنرا ابلاغ كردند.چه سالی ابلاغ شد؟اواخر سال ۹۳ كارش به اتمام رسید، اواسط ۹۴ تصویب گردید و با كلی كش وقوس و رفت وآمد در شورای نگهبان نهایی شد. از آن زمان تا سال ۹۶ همین طور در هوا مانده است.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب