شاه نجف در شعر فارسی ، شش

ز مشرق تا به مغرب گر امام است، امیرالمؤمنین حیدر تمام است

ز مشرق تا به مغرب گر امام است، امیرالمؤمنین حیدر تمام است

بلک بلاگ: شهرت عطار بیشتر به سبب نوع قصه پردازی وی در منطق الطیر و غزل های قلندرانه و خاص عرفانی اوست، او پس از سنایی و پیش از مولوی یکی قله های عرفان قلمداد می شود.



خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب؛ طاهره تهرانی: در لباب الالباب عوفی از عطار نیشابوری با عنوان «الأجل فریدالدین افتخار الافاضل ابوحامدِ ابوبکر العطار النیشابوری سالک جاده حقیقت و ساکن سجاده طریقت» نام می برد. در حقیقت این قطعی ترین چیزی است که درباره ی او میدانیم، چونکه وقایع و شخصیت عطار بسیار مبهم است. می دانیم که وی در نیمه دوم قرن ششم متولد شده و تا ربع اول قرن هفتم می زیسته است، در شهر نیشابور متولد شده و نامش -آنطور که در اشعارش به هم نامی خود با رسول خدا اشاره می کند- محمد بوده است. لقبش فریدالدّین بود و در شعر بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده است. بعضی نام پدرش را محمود، بعضی ابراهیم بن اسحاق و بعضی یوسف دانسته اند، که مردم آن خطه از خراسان مزار او را در کدکن نیشابور و زیارتگاه پیرِ زِروَند می دانند. ۲۵ فروردین روز بزرگداشت شیخ فرید الدین عطار نیشابوری است.
کودکی در دوران آشوب
کودکی عطار با طغیان غُزها همراه شد و وی در کودکی شکنجه ها، تجاوزها، خرابی ها، مرگ و درد و وحشت را اطراف خود مشاهده نمود. چند سال بعد، بعد از فروکش فتنه غز، عطار در مکتب مشغول آموختن شد. آنطور که از اشعارش بر می آید او با علوم مختلفی مانند حدیث، فقه، قرآن، طب، نجوم و کلام آ شنایی داشته است. پدر عطار به شغل دارو فروشی یا همان عطاری مشغول بوده است، فریدالدین پس از پدر همان پیشه او یعنی عطاری را در پیش می گیرد و گاهی نیز طبابت می کند، اما اطلاعی در دست نیست که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته است.
سلوک در میانه بازار عطاران
به هر صورت شغل پدر را در پیش می گیرد، اما با وادی عرفان بیگانه نبوده و راه سلوک خودرا بودن میان مردم و اشتغال به کارهای جاری و معمول می داند، نه رفتن به خانقاه و زهد و گوشه نشینی. به همین استناد می توان باور رفتاری او را به اهل فتوت نزدیکتر دانست. حکایات زیادی را به او نسبت می دهند که موجب شوریدگی و تغییر سلوک او و ورودش به وادی معرفت شده است تا واقعه دیدار وی در نیشابور با جلال الدین کوچک در حین سفر به قونیه- اما در واقعی بودن و صحت آنها تردید هست.
طبع روان، روایتگر عرفان
شهرت عطار بیشتر به سبب نوع قصه پردازی وی در منطق الطیر با آن روایت اعجاب انگیز، و غزل های قلندرانه و خاص عرفانی اوست، او پس از سنایی و پیش از مولوی یکی قله های عرفان قلمداد می شود. الهی نامه، اسرارنامه، جواهرنامه، خسرونامه، شرح القلب، مصیبت نامه، منطق الطیر، دیوان اشعار و مختارنامه از آثار منظوم عطارند و تذکره الاولیأ تنها اثر او به نثر است که حاوی ذکر احوال عارفان و اولیأ است، و پیداست او به این روایتها علاقمند بوده است. بنای آرامگاه عطار و مزار کمال الملک در نیشابور
درباره مذهب عطار نیشابوری اختلاف است. تعدادی از اشعار او به گونه مرسوم زمانه درباره ی فضیلت خلفا، نشان میدهد بر مذهب اهل سنت بوده است، با اینحال او اشعار بسیاری در فضیلت امیرالمؤمنین علی مقابل السلام، سبطین و دوده (ع) سروده که قسمتی از آنها ذکر می شود:
خواجه حق پیشوای راستین
کوه حلم و باب علم و قطب دین
ساقی کوثر، امام رهنمای
ابن عَمِّ مصطفا، شیرخدای
مرتضای مجتبا، جفت بتول
خواجه معصوم، داماد رسول
در بیان رهنمونی آمده
صاحب اسرار سلونی آمده
مقتدا بی گمان به استحقاق اوست
مفتی مطلق علی الاطلاق اوست
چون علی از غیبهای حق یکی است
عقل را در بینش او کی شکی است
هم ز اقضیکم علی جان آگه است
هم علی ممسوس فی ذات الله است
گشته اندر کعبه آن صاحب قبول
بت شکن بر پشتی دوش رسول
در ضمیرش بود مکنونات غیب
زان برآوردی ید بیضا ز جیب
گر ید بیضا نبودیش آشکار
کی گرفتی ذوالفقار آنجا قرار
گاه در جوش آمدی از کار خویش
گه فرو گفتی به چَه اسرار خویش
در همه آفاق هم دم می نیافت
در درون می گشت و محرم می نیافت...
در خیلی از توصیفات او از حضرت علی مقابل السلام بر تنهایی و بی همانندی آن امام تاکید می شود. در غزلی که پیش تر می آید می بینیم که آن حضرت را نمونه کامل عارف کامل و مقتدای همه سالکان راه معرفت می داند:
شادی به روزگار شناسندگان مست
جانها فدای مرتبه نیستانِ هست
از ناز برکشیده کله گوشه بلی
در گوش کرده حلقه معشوقه الست
گاهی ز فخر تاج سر عالمی بلند
گاهی ز فقر خاک ره این جهان پست
دستار عقلشان کف طرار عشق برد
بازار توبه شان شکن زلف لا شکست
برخاستند از سر اسرار هر دو کون
چون شاه عشق در دل ایشان فرو نشست
زنجیر در بین و نمد دربرند از آنک
مردی که راه فقر به سر بُرد، حیدر است
آنجا که پای جای ندارد فشرده پای
وآنجا که دست جای ندارد فشانده دست
در قعرِ بحر نور فرو خورده غوطه ها
وز شوق ذوق ملک عدم نیستی به هست
عطار جام دولت ایشان به کف گرفت
جاوید از آن شراب معطر بماند مست
در قسمتی از الهی نامه در ذکر فضیلت های امیرالمؤمنین می خوانیم:
ز مشرق تا به مغرب گر امام است
امیرالمؤمنین حیدر تمام است
گرفته این جهان زخم سنانش
گذشته زان جهان وصف سه نانش
چو در سرِ عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آیة خاص او راست
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشید
دو عالم را به خوان بنشاند جاوید
ترا گر تیر باران بر دوام است
علیُّ جُنّةُ جُنّة تمام است
پیمبر گفتش ای نور دو دیده
ز یک نوریم هر دو آفریده
چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد
چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه
چنین نقل است کاو را جوشنی بود
که پشت و روی جوشن روشنی بود
از آن چون روی بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن
چنین گفت او: که گر منبر نهندم
به دستوریِ حق داور دهندم
میان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چارگانه
چو هرچ وی گفت از بهر یقین گفت
زبان بگشاد روزی و چنین گفت
که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبینم کی پرستم
زهی چشم و زهی علم و زهی کار
زهی خورشید علم و بحر زخّار
دم شیر خدا می رفت تا چین
ز علمش ناف آهو گشت مشکین
ازین گفتند مرد داد و دین شو
ز یثرب علم جستن را به چین شو
اسد کاو ناف خانه آفتاب است
ازان آهو دمش چون مشک نابست
خطا گفتم که ازمشک خطای است
که او هم نافه و شیر خدای است
اگر علمش شدی بحری مصوّر
درو یک قطره بودی بحر اخضر
چو هیچش طاقت منّت نبودی
ز همّت گشت مزدور جهودی
کسی گفتش چرا کردی، بر آشفت
زبان بگشاد چون تیغ و چنین اظهار داشت:
لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال (برای من سنگ کشی از قله های کوه)
اَحَبُّ اِلیَّ مِن مِنَنِ الرجالِ (گواراتر و آسان تر است از منت مردمان)
یقول الناس لی فی الکسب عار (به من می گویند: در کار و کسب ننگ است)
فقُلت العارُ فی ذُلِّ السؤالِ (و من می گویم: ننگ این است که انسان از دیگران بخواهد)
عطار با ذکر این رباعی که منسوب به امیرالمؤمنین است، نشان میدهد که طی مراتب سلوک و آزادگی و بی اعتنایی به دنیا به مدلول کاهلی و خمودگی و گوشه گزینی نیست؛ چنانچه حضرت علی مقابل السلام چنین نمی کرد، چاه می کند و نخل می کاشت و زراعت می نمود و مُزد می گرفت.
در ادامه قسمتی از اسرارنامه:
سوار دین پسر عَمِّ پیمبر
شجاع صدر، صاحب حوض کوثر
به تن رستم سوار رخش دلدل
به دل غواصِ دریایِ توکل
علی القطع افضل ایام او بود
علی الحق حجه الاسلام او بود
منادیِ سلونی درجهان داد
بیک رمز از دو عالم صد نشان داد
چنین باید نماز ار اهل رازی
که تا باشد نماز تو نمازی
چنان شد در نماز از نور حق جانش
که از پایی برون کردند پیکانش
نمازش چون چنین باشد گزیده
به الحمدش چنان گردد بریده
ز جودش ابر دریا پرتوی بود
به چشمش عالمی پر زر جوی بود
زهی صدری که تا بنیاد دین بود
دلش اسرار دان و راه بین بود
ز طفلی تا که خودرا پیر کردی
برین دنیای دون تکبیر کردی
چو دنیا آتش و تو شیر بودی
از آن مدلول ز دنیا سیر بودی
اگرچه کم نشیند گرسنه شیر
نخوردی نان دنیا یک شکم سیر
از آن جستی به دنیا فقر و فاقه
که دنیا بود پیشت سه طلاقه...
طبع قصه گو و روایتگر عطار در میانه این مثنوی اشاراتی به ماجرای بیرون کشیدن تیر از پای آن حضرت در نماز، و نوع رفتار ایشان در غذاخوردن و برخاستن قبل از سیر شدن دارد.

خاموشی چراغ عمر در هجوم مغول
سال وفات عطار معین نیست و تعدادی از تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری قمری دانسته، برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ دانسته اند. عطار نیشابوری هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور اسیر و ظاهراً بر دروازه آن شهر به دست یکی از جنگجویان مغول کشته شد. آثار او نیز در این حمله از میان رفت و آن چه امروز در دست ماست آن کتاب هایی است که در زمان حیات او به خارج از نیشابور برده شده بودند. مزار شیخ عطار در فاصله دو کیلومتری به سمت غرب از باغ و آرامگاه حکیم عمر خیام در شهر نیشابور قرار گرفته است، و بین این دو آرامگاه امروز خیابان پر درختی است که به نام بلوار عرفان نامگذاری شده است.








منبع:

0.0 از 5
1403/02/04
12:22:54
366
تگهای خبر: سفر , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
لطفا شما هم نظر دهید
= ۲ بعلاوه ۲